عکس قرمه سبزی
fafagoli
۲۴
۵۳۷

قرمه سبزی

۱۳ ساعت پیش
بغ كرده ، نشسته بود بود گوشه ی اتاقش و موهاى بلندش رو ریخته بود رو
صورتش كه اخم هاشو نبينم ....
پسركم زيادى مرد بود حتى باوجود همین موهای بلندش ك
نمیذاشت كوتاهشون كنم ، درست مثل ....
بگذریم.....
وقتی ديد حرفي نمیزنم سوشو بلند كرد وطلبكارانه باهمون صدای
گرفته ش گفت :
"اون برمیگرده, خودش گفت "
سعى كردم جلوي خنده م رو بگيرم. خوردنی شده بود پسر كوچولوم...
با احتياط گفتم:
"اگه میخواست برگرده كه اصلا نمیرفت"
اشک هاش دوباره راه گرفتن رو صورتش:
"خودش ک نمیخواست بره به زور بردنش"
تكيه م رو از چارچوب در گرفتم ورفتم جلوتر وكنارش نشستم رو
زمين......
قيافه ى ناراحتى گرفتم به خودم و شونه بالا انداختم:
"به هرحال رفته .....خونه شونو عوض كردن بهتره فراموش کنى"
گريه ش شدت گرفت وبالحنى كه سعى ميكرد مردونه ترش كنه
نه خیرم...تو که نمیدوني دوست داشتن يعنى چی"
انگشت های کوچولوش رو گرفت جلوی صورتم
و ادامه داد
اون دوتا دوسم داشت
دوتا!
منو حتى از بستی وپاستيل خرسيم بیشتر دوست داشت.
میخواست با من عروسی كنه قول داده بودم بزرگ كه بشم
براش از النگوهای خاله فاطمه بخرم كه جیرینگ جیرینگ صدا بده تو
دستش.....
توكه نمیدونی اون فقط با من بازی میکنه تازه اون روز
زمين كه خوردم خيلی درد داشت اما من گريه نكردم...
مردا ک گريه نمیكن، ولى اون داشت واسه من گریه میکرد
تو که نمیدونی دوست داشتن حجوریه....
تو ک تا حالا یه گاز از بستنی ت به كسی ندادى.....
اخه تو که..... "
به هق هق و سکسکه افتاده بود
بزرگ مرد کوچولوی من ....
سرش رو بغل گرفتم...
شروع كرد مشت های کوچولوش رو حواله ، سر و سینه م کرد
با هق هق زار زد:
فراموشش نمیکنم میرم دنبالش و پیداش میکنم
بزرگ میشم بعد

نظرها

وس س تريد سى برد،
بري سى بسن، وبى اون داس
تو كه نمىدونى دوست داشتن چجوريه. تو كه تا حالا يه گاز از
بستنيت به كسى ندادى. آخه تو كه"..
به هق هق و سكسكه افتاده بود بزرگمرد كوچولوى من. سرشو
بغل گرفتم، شروع كرد مشتاى كوچيكشو حواله ى سر و سينه م
كردن و با هق هق زار زد:
"فراموشش نمىكنم، ميرم دنبالشو پيدا مىكنم. بزرگ مىشم بعد
اون مىشه عروسم.

بهش قول دادم گمش نكنم، بهش قول دادم نرم با فرشته بازى كنم.

من.. ب.. بهش قول دادم. من.......


ياد حرفاى تو افتادم. ياد قول و قرارامون........
ياد همه ى خاطرات خوب و بدمون .....

هرچيم كه من ضعيف بودمو زود كم آوردم،
يسركم شبيه توئه،
حرفش حرفه....
مىدونه دوست داشتن يعنى چى،
مىدونه دوتا
يعنى چى!

چشمامو بستمو سعى كردم به ياد بيارم صورتت رو...
. ناخودآگاه زيرلب
اسمتو صدا كردم....
پسر بچه ى آروم گرفته توو آغوشم با صداى
خش دار و هق هق جواب داد:
"ديگه اسممو صدا نزن، ديگه دوست ندارم،"

#قرمه-سبزی#ساده#فافاپز#خوشمزه#عالی#سنتی#شیک#عالی#خونگی#مهمونی#دورهمی#قدیمی#ایرانی
...